برای پسرم مانی



پسر پاییزی من 

امروز اولین روز حضورت در پیش دبستانی نیکان است .مامان تمام تابستان گذشته را فقط دنبال این بود که بهترین مهد رو برای شما انتخاب کنه .همه مهدهای خوب شیراز وگشت تا با توجه به شرایط خونه مامان جون اینجا رو انتخاب کرد 

عزیزمادر 

امروز صبح مامان مانی جان را ازیر قران رد کرد وپشت سرش آب  ریخت .ودونفره دست در دست هم به سوی مهد رفتند عجب ثانیه های پر اضطرابی برای مامان بود درست مثل اولین روز مدرسه خودم .یک دلهره شیرین

اولین نفری که وارد کلاس شد ما بودیم بعد مامان پشت در ایستاد وبرات از پشت پنجره دست تکان داد .از دل مهربان کوچولوی تو نازنینم هم خبرداشتم .که هم شوق داشتی هم کمی استرس

پسر قشنگم 

این دو ساعتی که منتظر ت بودم را نمی توانم توصیف کنم که چه لحظات لذت بخشی بود .آن طرف در پسری بود که وارد مرحله جدید آموزش .بزرگ شدن .مرد شدن .ودنیای رهایی از وابستگیها  شده بود واین یعنی عاشقی .خدایا شکر 

گل دردانه مادر 

بعد از کلاس وقتی آمدی پیشم وصورت خوشحال ونقاشی شده ات را دیدم قلبم آرام گرفت فهمیدم چه زود با محیط جدید انس گرفتی باز هم خدا روشکر 

درراه بازگشت برات نان خامه ای گرفتم که اولین شیرینی مدرسه رفتنت بود وتو با هیجان همه اتفاق ها رو برام تعریف کردی ومن خوشحال تر از همیشه غرق در چشمان پر از خنده ات 

عزیزترینم 

واین چنین پویندگی وبالندگیت آغاز شد ومن برایت آرزو کردم که بالاترین درجات علمی ومعرفت راکسب کنی که جهانی در آینده تورا به نیکی وبزرگ مردی  نام برند


مانی نازنینم 

مامان هدیه های زیادی گرفته که هر کدام با خاطره زیبا همراه هست ولی شیرین ترین هدیه ای که گرفتم مربوط میشه به روز مادراسفند 97مثل هرروز از سرکار که بر گشتم زنگ خانه مامان جون را فشاردادم تا خوشکل نازنیم بیای دروباز کنی وبا چشمهای شاد ت .خنده های بلندوآغوش کوچولوت پذیرام باشی .ولی وقتی نگاهت کردم .دستپاچه بودی .متوجه نشدم چیو داری مخفی می کنی .وقتی بغلت کردم گفتی مامان عزیزم روزت مبارک .بعد بوسه های تمام نشدنی وخوشمزه ات.

یه کاغذ نقاشی گذاشتی تام گفتی تقدیم به مادر مهربونم.

تمام دنیا برای من دراون نقاشی بود حال اون لحظه منو فقط مادرا می دونند خیلی ذوق کردم نقاشیت رو قاب کردم که این اولین وشیرین ترین هدیه زیبایی که پسرم با همه وجودش کشیده را نگه دارم برا همیشه .دوستت دارم عش

ق مامان 


مانی نازنینم 

مامان هدیه های زیادی گرفته که هر کدام با خاطره ای زیبا همراه هست. ولی شیرین ترین هدیه ای که گرفتم مربوط میشه به روز مادراسفند 97مثل هرروز از سرکار که بر گشتم زنگ خانه مامان جون را فشاردادم تا خوشکل نازنیم بیای دروباز کنی وبا چشمهای شاد ت .خنده های بلندوآغوش کوچولوت پذیرام باشی .ولی وقتی نگاهت کردم .دستپاچه بودی .متوجه نشدم چیو داری مخفی می کنی .وقتی بغلت کردم گفتی مامان عزیزم روزت مبارک .بعد بوسه های تمام نشدنی وخوشمزه ات.

یه کاغذ نقاشیبهم نشون دادی گفتی تقدیم به مادر مهربونم.

تمام دنیا برای من دراون نقاشی خلاصه می شد . حال اون لحظه منو فقط مادرا می دونند خیلی ذوق کردم نقاشیت رو قاب کردم که این اولین وشیرین ترین هدیه زیبایی که پسرم با همه وجودش کشیده را نگه دارم برا همیشه .دوستت دارم عش

ق مامان 


گل پسرمامان 

حالا دیگه برا خودت مردی شدی ،روز اول مهر ومانی ومامان ومدرسه ،مانی جانم کلاس اولی شده ،

نازنینم خیلی طول کشید تا براکلاس اول تصمیم گرفتیم که کجا ثبت نامت بکنیم ولی خداروشکر این دبستان خیلی خوب بود وارد حیاط مدرسه که شدیم هیاهوی شیرینی بود ،با هم رفتیم کلاست وسائل تورا گذاشتیم واومدیم سر صف ،از اونجا زیر قران واسفند رد شدی ومعلم مهربونت تورو بوسید ومن دروبستم

ظهر هم با با اومد دنبالت که بدونی کجا باید سوار سرویس مدرسه بشی .خیلی خوشحال بودی تا رفتیم خونه مشقاتو نوشتی وکلی درباره مدرسه ات برام تعریف کردی .گفتی عاشق مدرسه هستی خداروشکر

فرزندم از خدا خواستم که زنده بمانم وشاهد موفقیت وسربلندیت باشم .


نفس مامان 

نهم مهر یاداور حضور پربرکت وسراسر عشق تو نازنینم در زندگیم هست .معمولا هرسال زادروزتولدت رو خانه مامان جون می گرفتیم ولی امسال به تقاضای خودت در جمع دوستان وهم بازیهایت تو خانه خودمان گرفتیم یه تولد خودمانی ودوستانه با کوچولوهای مهربونی که همشون مثل خودت شیرین بودن .شب زیبایی بود وشور واشتیاق تو هم نگفتنی .

خوشحالم که یک سال بزرگتر شدی .

انشاء الله که سالهای سال شاهد جشن پرشکوه بزرگ شدنت باشم 

بخند دردانه من که خنده های تو شادی من است 


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها